معشوق من تفنگ...

پیغمبران فص سلیمانی فرنگ!
آموزه هزاره تان جنگ بود و جنگ

انجیلیان رومی تلموذ در بغل!
بر خوان شام آخرتان خمر و خون و بنگ!

از وادی کدام شب کفر می‌رسید؟
با صد کرور لوحه مغلوطتان به چنگ

از دور بعد رستم ما نیز می‌رسد
هرکول های کوکی! هان اندکی درنگ

نخجیرگاه شرقی تان گور می‌شود
فرعونهای فربه! تیمورهای لنگ!

این دیو را به کشتن ما گرم کرده‌اند
ما بندگان منگ خدایان هفت رنگ

خوابیم و پنجه بر رخ مهتاب می‌کشد
گیرم عبث- به ناخن پولاد این پلنگ

پیرانمان نشسته به امید و کودکان
در جنگ نابرابر آیینه اند و سنگ

کو کاوه ای که بیرق توفان علم کند
اسکندرانه در شب ضحاکی فرنگ؟

شاعر لمیده است و غزل ساز می‌کند
در وصف خط و خال ظریفان شوخ و شنگ

کار از قلم نمی‌رود، آری نمی‌رود
حالی تو غیرتی کن، معشوق من، تفنگ!

#معشوق_من_تفنگ
دیدگاه ها (۱)

دل هر کسی حسرت و آرزویی دارد حسرت دل من اما #احمد_متوسلیان و...

دوست‌ترت دارم از هرچه دوست

روحانی متشکریم!

الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی حتّى قیل...باشد به یادگارهشتگ پیشنه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط